کاج باشد و آن را لوچ نیز گویند و بعربی احول خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، بمعنی کاج است که بعربی احول گویند، (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)، لوچ و آن کژ چشم است که یکی را دو بیند، (از آنندراج)، دوبین، لوچ، کاژ، کژبین
کاج باشد و آن را لوچ نیز گویند و بعربی احول خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، بمعنی کاج است که بعربی احول گویند، (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)، لوچ و آن کژ چشم است که یکی را دو بیند، (از آنندراج)، دوبین، لوچ، کاژ، کژبین
دهی است از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 114 هزارگزی جنوب خاور کنگان و یک هزارگزی باختر راه فرعی لار بگله دار واقع شده. جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 399 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و انار، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 114 هزارگزی جنوب خاور کنگان و یک هزارگزی باختر راه فرعی لار بگله دار واقع شده. جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 399 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و انار، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
شادکام و خوشحال، (فرهنگ نظام)، رجوع به شادگار شود: تو شادی کن ار شادکاران شدند تو با تاجی ار تاجداران شدند، نظامی (از فرهنگ نظام)، ، شاکار، شاهکار، کار بی مزد باشد که مردم را بزور بر آن دارند، (فرهنگ سروری)، کار بی مزد که بیگار گویند زیرا که کار شاهان بی مزد باشد، (فرهنگ رشیدی) (شعوری)، کار مفت و رایگان، (ناظم الاطباء)، ظاهراً شاکار درست است
شادکام و خوشحال، (فرهنگ نظام)، رجوع به شادگار شود: تو شادی کن ار شادکاران شدند تو با تاجی ار تاجداران شدند، نظامی (از فرهنگ نظام)، ، شاکار، شاهکار، کار بی مزد باشد که مردم را بزور بر آن دارند، (فرهنگ سروری)، کار بی مزد که بیگار گویند زیرا که کار شاهان بی مزد باشد، (فرهنگ رشیدی) (شعوری)، کار مفت و رایگان، (ناظم الاطباء)، ظاهراً شاکار درست است
باد شدید، باد سخت وزنده، طوفان: چو طوفان کند شاه باد نهیبش شود دفتر نه فلک جمله ابتر، محمدقلی (از بهار عجم) داماد شاه، (ناظم الاطباء)، اما جای دیگر دیده نشد، و محتمل است که تصحیف شدۀ شاه داماد باشد
باد شدید، باد سخت وزنده، طوفان: چو طوفان کند شاه باد نهیبش شود دفتر نه فلک جمله ابتر، محمدقلی (از بهار عجم) داماد شاه، (ناظم الاطباء)، اما جای دیگر دیده نشد، و محتمل است که تصحیف شدۀ شاه داماد باشد
شه جان، نام جایی است که آن را مرو گویند و شهجان نیز خوانند، (شرفنامۀ منیری)، نام ولایت مرو باشد، (جهانگیری)، نام ولایت مرو باشد و مرو شهری است قدیم از خراسان، (برهان قاطع)، مؤلف انجمن آرا نویسد: مرو را گویند آن را مرو شه جان نیز گفته اند، مرو اعظم بلاد خراسان بود و در میان مرو و نیشابور هفتاد فرسخ است و تا سرخس سی فرسخ و تا بلخ یکصد و دوازده فرسخ وگفته اند که شاهجان و شهجان از برای جلالت مرو گفته اند که بمنزل جان پادشاه است و ظن من این است که مرو شاه جهان بوده نه شاه جان است و حدیث نبوی در تعریف مرو مروی است و گفته اند بنای آن از ذوالقرنین بود وتهمورس آن را عمارت کرده و هعای بنت اردشیر بهمن در آنجا بناها کرده و در اسلام بریده بن الخصیب صحابی آنجا را تصرف کرده و همانجا درگذشته و مدفون گشته است و مدتها دارالملک مأمون عباسی و سلاطین سلاجقه بود و سلطان سنجر در آنجا مدفون است و خزاین متعدد بر جامع آن موقوف بوده است، و در ورود لشکر تاتار خرابی بسیار دید و منهدم شده است و در این روزگار در تصرف امرای بخارا است، (انجمن آرا) (آنندراج)، و امروزه جزء روسیۀ است: شد آواز نشاط و شادکامی ز مرو شاه جان تا بلخ بامی، نظامی، رجوع به مرو و مروشاهجان شود
شه جان، نام جایی است که آن را مرو گویند و شهجان نیز خوانند، (شرفنامۀ منیری)، نام ولایت مرو باشد، (جهانگیری)، نام ولایت مرو باشد و مرو شهری است قدیم از خراسان، (برهان قاطع)، مؤلف انجمن آرا نویسد: مرو را گویند آن را مرو شه جان نیز گفته اند، مرو اعظم بلاد خراسان بود و در میان مرو و نیشابور هفتاد فرسخ است و تا سرخس سی فرسخ و تا بلخ یکصد و دوازده فرسخ وگفته اند که شاهجان و شهجان از برای جلالت مرو گفته اند که بمنزل جان پادشاه است و ظن من این است که مرو شاه جهان بوده نه شاه جان است و حدیث نبوی در تعریف مرو مروی است و گفته اند بنای آن از ذوالقرنین بود وتهمورس آن را عمارت کرده و هعای بنت اردشیر بهمن در آنجا بناها کرده و در اسلام بریده بن الخصیب صحابی آنجا را تصرف کرده و همانجا درگذشته و مدفون گشته است و مدتها دارالملک مأمون عباسی و سلاطین سلاجقه بود و سلطان سنجر در آنجا مدفون است و خزاین متعدد بر جامع آن موقوف بوده است، و در ورود لشکر تاتار خرابی بسیار دید و منهدم شده است و در این روزگار در تصرف امرای بخارا است، (انجمن آرا) (آنندراج)، و امروزه جزء روسیۀ است: شد آواز نشاط و شادکامی ز مرو شاه جان تا بلخ بامی، نظامی، رجوع به مرو و مروشاهجان شود
دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل، واقع در 7هزارگزی شمال باختری بابل. این ده در دشت قرار گرفته و هوای آن معتدل و مرطوب است. مردم ده در حدود 275 تن میباشند که بکار کشاورزی اشتغال دارند. آب آن از رود خانه کاری تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و کنف و پنبه و صیفی و نیشکر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل، واقع در 7هزارگزی شمال باختری بابل. این ده در دشت قرار گرفته و هوای آن معتدل و مرطوب است. مردم ده در حدود 275 تن میباشند که بکار کشاورزی اشتغال دارند. آب آن از رود خانه کاری تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و کنف و پنبه و صیفی و نیشکر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
مأخوذ از شاه بمعنی داماد و بالا بمعنی همدوش، (از فرهنگ نظام)، بمعنی همدوش است و به ترکی ساقدوش خوانند و آن شخصی باشد که بقدو بالا و سن و سال موافق باشد با قد و بالا و سن و سال کسی که او را داماد میکنند و او را نیز مانند داماد آراسته کرده همراه داماد بخانه عروس برند، (برهان قاطع)، شه بالا، شه باله، (برهان قاطع)، کسی که بقد و بالای داماد باشد، (انجمن آرا) (آنندراج) : در شادی خضرخان والا شادی خان است شاه بالا، امیرخسرو (از فرهنگ نظام)
مأخوذ از شاه بمعنی داماد و بالا بمعنی همدوش، (از فرهنگ نظام)، بمعنی همدوش است و به ترکی ساقدوش خوانند و آن شخصی باشد که بقدو بالا و سن و سال موافق باشد با قد و بالا و سن و سال کسی که او را داماد میکنند و او را نیز مانند داماد آراسته کرده همراه داماد بخانه عروس برند، (برهان قاطع)، شه بالا، شه باله، (برهان قاطع)، کسی که بقد و بالای داماد باشد، (انجمن آرا) (آنندراج) : در شادی خضرخان والا شادی خان است شاه بالا، امیرخسرو (از فرهنگ نظام)
شاکار، کار بزرگ، (برهان قاطع)، کار بی مزد باشد که مردم را بزور بر آن دارند، (فرهنگ سروری)، بمعنی بیگار است که کار فرمودن بی مزد باشد یعنی مردم را کار فرمایند و اجرت و مزد وی ندهند، (برهان قاطع)، فریب و دغای عظیم و با لفظ زدن بظرافت فریب دادن، (آنندراج) (بهار عجم) (فرهنگ نظام)، رجوع به شاکار شود
شاکار، کار بزرگ، (برهان قاطع)، کار بی مزد باشد که مردم را بزور بر آن دارند، (فرهنگ سروری)، بمعنی بیگار است که کار فرمودن بی مزد باشد یعنی مردم را کار فرمایند و اجرت و مزد وی ندهند، (برهان قاطع)، فریب و دغای عظیم و با لفظ زدن بظرافت فریب دادن، (آنندراج) (بهار عجم) (فرهنگ نظام)، رجوع به شاکار شود
دهی از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل. دارای 360 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن برنج، مختصر غلات وپنبه و کنف است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل. دارای 360 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن برنج، مختصر غلات وپنبه و کنف است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)